برای توضیح اینکه چرا ارزهای فیات در حال شکست هستند، با تعریف پول شروع کردم. سپس رابطه بین پول فیات و قدرت خرید آن، نقش اعتبار بانکی و منافع بانک های مرکزی را شرح دادم.
بدون شک، تحریمهای اخیر علیه روسیه تأثیر فاجعهباری برای ارزهای مالیشده خواهد داشت و احتمالاً منجر به پایان پنجاه و یک سال رژیم دلار میشود. روسیه و چین قصد دارند با گره زدن ارزهای خود به کالاها و تولید به جای سقوط دارایی های مالی، از این سرنوشت روبل و یوان فرار کنند. تنها راه برای ما در غرب برای محافظت از خود طلای فیزیکی است که به مرور زمان به قیمت کالا و انرژی گره خورده است.
پول چیست؟
برای درک اینکه چرا همه سیستمهای ارز فیات شکست میخورند، باید با درک اینکه پول چیست و چه تفاوتی با سایر اشکال ارز و اعتبار دارد شروع کنیم. اینها روابط دیرینه ای هستند که فراتر از دوران ما هستند و منشأ آنها در قوانین روم و رویه بازرگانان قرون وسطی است که یک lex mercatoria را ایجاد کردند، که وضعیت حقوقی پول را به ابزارهایی که از پول به وجود آمده بودند، مانند برات، چک، گسترش داد. و سایر اوراق بهادار برای پول. و در حالی که بهعنوان رسانههای در حال گردش، از نظر تاریخی، ارزها تقریباً از پول متمایز نبودهاند، در قرن گذشته صادرکنندگان ارزها آنها را از پول جدا کردند تا تبدیل به یک اصل واقعی شوند.
در پایان، آنچه که پول را تشکیل می دهد، همیشه توسط استفاده کنندگان آن به عنوان ابزار مبادله تولید آنها برای مصرف در اقتصادی مبتنی بر تقسیم کار تعیین شده است. پول پل ارتباطی بین این دو است، و در حالی که در طول هزاره ها رسانه های مختلف مبادله ای آمده و رفته اند، تنها پول فلزی باقی مانده است که قابل اعتماد است. اینها عمدتاً طلا، نقره و مس هستند. امروزه این اصطلاح معمولاً به طلایی اطلاق میشود که هنوز در ذخایر دولت بهعنوان تنها دارایی بدون ریسک طرف مقابل است. نقره که به عنوان یک دارایی پولی پس از تغییر آلمان به استاندارد طلا پس از جنگ فرانسه و پروس از اهمیت آن کاسته شد، یک فلز پولی باقی می ماند، اگرچه با نسبت طلا به نقره در حال حاضر بیش از 70 برابر، قیمت گذاری نمی شود.
به دلایل تاریخی، سیستم پولی جهان بر اساس قوانین انگلیس تکامل یافته است. بریتانیا، یا به طور دقیق تر، انگلستان و ولز، هنوز قوانین رومی یا طبیعی را در رابطه با پول رعایت می کنند. تا به امروز، سکه های طلای دولتی ارز قانونی هستند. به بیان دقیق، طلا و نقره فلزی خود اعتباری هستند که نشان دهنده تولیدی است که هنوز خرج نشده است. اما به طور منحصر به فرد، آنها برخلاف اسکناس ها و سپرده های بانکی مسئولیت هیچ کس نیستند. بنابراین، پول فلزی این وضعیت استثنایی را دارد، و این واقعیت به تنهایی بدان معنی است که طبق قانون گرشام، تا زمانی که اشکال کمتری از اعتبار در دسترس باشد، تمایلی به گردش ندارد.
سهام پول با پول و اعتبار خود جايگزين جايگاه منحصر به فردي در حقوق جزا است. اگر دزدی پول بدزدد، می توان او را به همراه هر همدستی دستگیر و به سرقت متهم کرد. اما اگر وجه را به دیگری بدهد که با حسن نیت آن را دریافت کند و از دزدی آن مطلع نباشد، مالک اصلی به گیرنده بی گناه یا کسی که متعاقباً آن را در اختیار می گیرد، رجوع نمی کند. کاملاً بر خلاف هر شکل دیگری از دارایی است که علیرغم اینکه به دست بیگناه می رسد، در مالکیت مالک اصلی باقی می ماند.
در قانون، ارزهای دیجیتال و ارزهای دیجیتال مورد بحث بانک مرکزی، پول، جایگزین پول یا ارز نیستند. با توجه به اینکه مالک قبلی بیت کوین دزدیده شده به خریدار که از این بیت کوین به طور مجرمانه به دست آمده فروخته شده است، می تواند متعاقباً آن را ادعا کند، هیچ عنوان روشنی بدون منشأ کامل وجود ندارد. مطابق با قانون دارایی، ایالات متحده حکم داده است که ارزهای رمزنگاری شده دارایی هستند که به عنوان اقلام مسروقه قابل بازپس گیری هستند و ارزهای دیجیتال را از پول و ارز مناسب متمایز می کند. و ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که احکام مشابه در سایر حوزههای قضایی، ارزهای دیجیتال را از وضعیت قانونی به عنوان پول خارج کنند، در حالی که موقعیت CBDCها در این زمینه هنوز روشن نشده است. بنابراین، ما میتوانیم هر ادعایی مبنی بر اینکه بیت کوین یا هر ارز دیجیتال دیگری میتواند وضعیت قانونی لازم برای پول را داشته باشد را رد کنیم.
طبق یک استاندارد طلای مناسب ، ارز به شکل اسکناس در گردش عمومی برای سکه طلای قابل تعویض بود. تا زمانی که آنها آزادانه قابل مبادله باشند ، اسکناس ها ارزش مبادله طلا را به دست می گرفتند و اجازه اعتبار صادر کننده را می دادند. یکی از موضوعاتی که سر اسحاق نیوتن به عنوان استاد سلطنتی نعناع در نظر گرفته شده بود ، به چه میزان از حمایت از ارز مورد نیاز برای حفظ اعتبار به عنوان جایگزین طلا بود. وی نتیجه گرفت که این سطح باید 40 ٪ باشد ، هرچند لودویگ فون میزس ، اقتصاددان اتریشی که به همان اندازه یک اقتصاددان پول سالم بود ، زیرا به نظر می رسید که کمتر در این زمینه تجویز می شود.
تأثیر استاندارد طلای کار اطمینان از ارائه پول در انتخاب مردم به درستی در سیستم پولی است. ارز و اعتبار هم به فضایل آن محدود می شود. سطح کلی قیمت ها تحت تأثیر تغییر در مقدار ارز و اعتبار در گردش قرار می گیرد ، اما رشته محدودیت های اعتبار و ایجاد ارز باعث می شود قیمت ها به یک هنجار بازگردند.
این رشته توسط دولتهایی که معتقدند پول مسئولیت دولت است که به نفع مردم عمل می کند و نه خود مردم است ، دوست ندارد. این در نظریه دولت جورج ناپ در نظریه پول بیان شد ، که در سال 1905 منتشر شد و توجیه آلمان برای پرداخت تسلیحات توسط وسایل تورمی پیش از جنگ جهانی اول و ادامه استفاده از بدهی ارز به عنوان اصلی ترین وسیله تأمین مالی دولت شد تا اینکه علامت مقاله از بین برود. در سال 1923.
از طریق یک فرایند تکاملی ، دولت های مدرن ابتدا فرسوده شدند و سپس خود را برای تعیین آنچه که پول تشکیل می دهد ، از مردم دور کردند. حذف تمام رشته های استاندارد طلا به دولت ها این امکان را داده است تا مقادیر ارز و اعتبار را به عنوان ابزاری برای انتقال ثروت عمومی به خود ببخشند. به عنوان بازنمایی گسترده ای از این رقت ، شکل 1 رشد ارز دلار وسیع را نشان می دهد زیرا آخرین جلیقه یک استاندارد طلای تحت توافق نامه برتون وودز توسط رئیس جمهور نیکسون در آگوست 1971 به حالت تعلیق درآمده است.
از آن تاریخ ، اعتبار ارز و بانک از 685 میلیارد دلار به 21. 84 تریلیون دلار افزایش یافته است ، یعنی سی و دو بار. و این یک افزایش ناشناخته در مقدار دلار نه در سیستم مالی ایالات متحده است که معمولاً به عنوان یوروودولارها گفته می شود ، که شاید چندین تریلیون بیشتر باشد. با قیمت طلای فیات از 35 دلار افزایش یافته است که برتون وودز به حالت تعلیق درآمده است ، در حال حاضر به 1970 دلار. یک روش بهتر برای بیان این بدهی دلار این است که بگوییم با قیمت طلا ، دلار 98. 3 ٪ از قدرت خرید خود را از دست داده است (شکل 4 را در این مقاله مشاهده کنید).
در حالی که فکر کردن در مورد رابطه بین مقدار ارز و اعتبار در گردش و قدرت خرید دلار به عنوان خطی (همانطور که از پول های پولی ادعا می کنند) اشتباه است ، نه تنها میزان بدهی در سالهای اخیر شتاب دارد ، بلکه به آن تبدیل شده است. غیرممکن برای تخریب قدرت خرید متوقف می شود. این امر مستلزم این امر است كه دولتها به تعهدات رفاه اجباری بپردازند و آنها را از مداخله اقتصادی دور كنند. این امر به آنها نیاز دارد كه بپذیرند كه اقتصاد تجارت دولت نیست ، بلكه كسانی هستند كه کالا و خدمات را به نفع دیگران تولید می كنند. نقش اقتصادی دولت باید به حداقل برسد.
این فقط یک ادعای سرمایه داری نیست. در طول تاریخ به عنوان بارهای بی شماری واقعی تأیید شده است. ملل سرمایه داری همیشه در ایجاد ثروت شخصی نسبت به افراد سوسیالیستی بهتر عمل می کنند. به همین دلیل است که دیوار برلین توسط جمعیت عصبانی تخریب شد و سرانجام با عدم موفقیت کمونیسم نسبت به سرمایه داری فقط یک سنگ پرتاب کرد. عملکرد نسبی هنگ کنگ در مقایسه با چین هنگامی که مائو زیدونگ در حال گرسنگی توده های خود بر روی نوعی هوس انقلابی بود ، همچنین نشان داد که چگونه قومیت های مشابه تحت سوسیالیسم در مقایسه با بازارهای آزاد انجام می شود.
رابطه بین ارز فیات و قدرت خرید آن
از افزایش مقدار ارز و اعتبار دلار M3 دلار آمریکا و سقوط قدرت خرید در برابر طلا می توان دید که آمار پولی دولت با بازار مربع نیست. بخشی از دلیل این امر این است که آمار دولت تمام اعتبار موجود در یک اقتصاد را ضبط نمی کند (فقط اعتبار بانکی صادر شده توسط بانک های دارای مجوز ثبت شده است) ، دلاری که در خارج از سیستم مانند یوروودولارها ایجاد شده است و قیمت بازار نیز نوسان دارد.
پولیان برای این عوامل کمکی یا بدون کمک هزینه می کنند و ادعا می کنند که قدرت خرید یک ارز به طور معکوس با مقدار آن متناسب است. در حالی که حقیقت زیادی در این بیانیه وجود دارد ، فقط برای یک ارز مناسب با طلای مناسب مناسب است ، هنگامی که ارزیابی های نسبی یک جامعه بین ارز و کالاها با افراد همسایگان خود از طریق داوری مطابقت دارد و هرگونه ذهنیت ارزیابی را خنثی می کند.
بازنمایی کلاسیک نظریه پولی قیمت ها در شرایطی اعمال نمی شود که به موجب آن ایمان به یک ارز بی هدف در تصمیم گیری در مورد کاربرد آن مهم است. جمعیتی که ایمان به ارز دولت خود را از دست می دهند می توانند با وجود تغییر در مقدار در گردش آن ، آن را کاملاً رد کنند. این همان چیزی است که در نهایت تمام ارزهای فیات را از بین می برد و اطمینان می دهد که اگر یک ارز زنده بماند ، باید در نهایت به یک استاندارد معتبر مبادله طلا برگردد.
ضعف یک ارز فیات در دهه 1920 به طور مشهور در اروپا نشان داده شد که تاج اتریش و مارک آلمانی از بین رفت. پس از جنگ جهانی دوم ، ین ارتش ژاپن در هنگ کنگ همان سرنوشت را متحمل شد و در اواسط دهه 1940 برای دومین بار مارک آلمان. اخیراً ، دلار زیمبابوه و ونزوئلا بولیوار به عنوان زباله به ارزش خود غرق شده اند - و آنها تنها نیستند.
در نهایت این عموم مردم است که همیشه مقدار استفاده از یک رسانه در گردش را تعیین می کند. شکل 2 در زیر ، از قیمت نفتی که در گلدگرام ، دلار ، پوند و یورو اندازه گیری شده است نشان می دهد که بین سالهای 1950 تا 1974 یک استاندارد طلا حتی به شکل ناقص که تحت توافق نامه برتون وودز وجود داشت ، همزمان با ثبات قیمت بود.
فقط چند سال از پایان برتون وودز برای عواقب از دست دادن یک لنگر طلا برای تحقق بخشید. تا آن زمان ، تأمین کنندگان نفت ، عمدتا عربستان سعودی و سایر اعضای اوپک ، به دلار و سایر ارزها ایمان داشتند. این تنها زمانی بود که آنها پیامدهای پرداخت در فیات خالص را دریافت کردند که اصرار بر جبران خسارت ارز را داشتند. اینکه آنها برای افزایش قیمت نفت آزاد بودند ، شرایطی بود که سعودی ها و بقیه اوپک پرداخت را صرفاً به دلار آمریکا پذیرفتند.
در سالهای پس از جنگ بین سالهای 1950 و 1970 ، پول گسترده ایالات متحده 167 ٪ رشد کرد ، اما قیمت دلار نفت برای تمام مدت بدون تغییر بود. ثبات قیمت مشابه در سایر کالاها نشان داده شده است ، به وضوح نشان می دهد که مقدار ارز و اعتبار در گردش ، تنها تعیین کننده قدرت خرید دلار نیست.
نقش اعتبار بانکی
در حالی که رابطه بین اعتبار بانکی و مجموع مقدار ارز و ذخایر بانکی متفاوت است ، مقدار بیشتر تا کنون مقدار اعتبار بانکی است. بنابراین رفتار گروه بانکی بیشترین تأثیر را در کل اعتبار اعتبار در اقتصاد دارد.
طبق معیار طلای انگلیس قرن نوزدهم ، نوسانات تمایل بانکها به وام باعث شکوفایی و رکودهای دوره ای شد ، بنابراین ارزشمند است که این پدیده را بررسی کند ، که بهانه ای برای مداخله دولت در بازارهای مالی شده است و در نهایت ترک ترکاستانداردهای طلا به طور کامل.
بانک ها با اعتبار فروشنده ای هستند و با نرخ بهره بالاتری نسبت به پرداخت هزینه به سپرده گذاران وام می دهند. آنها پول خود را مستقر نمی کنند ، مگر در یک ترازنامه کلی. سرمایه خود یک بانک مبنایی است که یک بانک می تواند اعتبار خود را گسترش دهد.
روند ایجاد اعتبار به طور گسترده ای سوء تفاهم است اما در اصل ساده است. اگر یک بانک موافقت کند که به یک مشتری وام دهنده وام بدهد ، وام به عنوان دارایی در ترازنامه بانک ظاهر می شود. از طریق فرآیند حسابداری ورودی مضاعف ، این وام باید بلافاصله یک ورودی متعادل داشته باشد و به حساب فعلی وام گیرنده اعتبار دهد. به مشتری اطلاع داده می شود که وام توافق شده است ، و او می تواند از آن لحظه وجوهی را که به حساب جاری خود اعتبار داده شده است ، کاهش دهد.
هیچ بانک دیگری و هیچ منبع بودجه دیگری درگیر نیست. فقط با دو ورودی دفترچه ، ترازنامه بانک با مبلغ وام گسترش یافته است. برای یک بانکدار ، توانایی ایجاد اعتبار بانکی از این طریق ، تا زمانی که وام محتاط باشد ، یک تجارت بسیار سودآور است. میزان اعتبار برجسته می تواند چند برابر سرمایه خود بانک باشد. بنابراین ، اگر نسبت دارایی های ترازنامه به سهام به حقوق صاحبان سهام هشت برابر باشد ، و حاشیه ناخالص بین وام و سپرده 3 ٪ است ، پس از آن به بازده ناخالص 24 ٪ در سهام خود بانک تبدیل می شود.
محدودیت در ترازنامه یک بانک از دو ملاحظات ناشی می شود. خود ریسک وام وجود دارد ، که با شرایط اقتصادی متفاوت خواهد بود و ریسک سپرده گذار ، که ایمان جمعی سپرده گذاران به وضعیت مالی بانک است. ریسک سپرده گذار ، که می تواند منجر به پس گرفتن اعتبار خود در بانک به نفع ارز یا سپرده با یک بانک دیگر شود ، به نوبه خود می تواند از یک بانکی که نرخ بهره زیر سایر بانک ها را ارائه می دهد ، یا در عوض سپرده گذاران مربوط به صداقت از صداقت منشأخود بانک. این ترکیبی از وام و ریسک سپرده گذار است که دیدگاه یک بانکدار را در مورد حداکثر سطح سود که با معامله با اعتبار می توان با خیال راحت بدست آورد ، تعیین می کند.
گسترش در مقدار اعتبار در یک اقتصاد ، فعالیت اقتصادی را تحریک می کند زیرا مشاغل در فکر این فکر می کنند که پول اضافی موجود به دلیل بهبود شرایط تجارت است. علاوه بر این ، بهبود ظاهری در شرایط تجارت ، بانکداران را ترغیب می کند تا وام را حتی بیشتر افزایش دهند. چرخه ای با فضیلت وام و پیشرفت اقتصادی ظاهری در حال انجام است زیرا گروه بانکی دارایی میانگین دارایی ترازنامه خود را به نسبت سهام ، پنج تا هشت بار ، به ده یا دوازده می رساند. رقابت برای تجارت اعتباری سپس بانک ها را ترغیب می کند تا حاشیه های خود را برای جذب مشتریان تجاری جدید کاهش دهند. مشتریان به خاطر وام گرفتن وام می گیرند و پروژه های سرمایه گذاری را شروع می کنند که به طور معمول سودآور نیستند.
حتی در زیر یک وام استاندارد طلایی نیز شروع به افزایش قیمت ها می کند. مشاغل دریافتند که هزینه های آنها شروع به افزایش می کند و به سود آنها می رسد. با توجه به ریسک وام ، بانکداران کاملاً از وخیم تر شدن چشم انداز سود برای وام گیرندگان خود آگاه هستند و بنابراین از خطر افزایش وام استفاده می کنند. آنها سپس سعی می کنند دارایی خود را به نسبت سهام کاهش دهند. به عنوان گروهی که اعضای آن با همان ملاحظات هدایت می شوند ، بانک ها شروع به عقب نشینی اعتبار از اقتصاد می کنند و محرک قبلی را معکوس می کنند و اقتصاد وارد رکود می شود.
این یک توصیف ساده از یک چرخه منظم از نوسان اعتبار بانکی است ، که از لحاظ تاریخی تقریباً هر ده سال یا حدوداً متفاوت بود ، اما می تواند بین هفت تا دوازده نوسان داشته باشد. شکل 3 نشان می دهد که چگونه این نوسانات در نرخ تورم در قرن نوزدهم انگلیس پس از معرفی سکه طلای حاکم تا درست قبل از جنگ جهانی اول منعکس شده است.
علاوه بر نشان دادن منظم بودن عواقب چرخه گسترش اعتبار بانکی و انقباض مشخص شده توسط پیامدهای تورمی ، شکل 3 نشان می دهد که بین نرخ تورم قیمت و هزینه های وام دهی عمده ای ارتباطی وجود ندارد. به عبارت دیگر ، سیاست های پولی مدرن بانک مرکزی که از نرخ بهره برای کنترل تورم استفاده می کنند ، اشتباه گرفته می شوند. این اثر شناخته شده بود و به نام پارادوکس گیبسون توسط کینز نامگذاری شد. اما از آنجا که هیچ توضیحی در مورد آن در اقتصاد کینزی وجود ندارد ، از آن زمان تاکنون نادیده گرفته شده است. اعتقاد بر این که پارادوکس گیبسون می تواند نادیده گرفته شود ، برای سیاست های بانک مرکزی با هدف خنثی کردن چرخه تورم قیمت مهم است.
منافع بانکهای مرکزی
از نظر مفهومی ، علاقه اصلی بانک های مرکزی مداخله در اقتصاد برای ارتقاء حداکثر اشتغال مطابق با تورم قیمت متوسط است که با هدف 2 ٪ اندازه گیری شده توسط شاخص قیمت مصرف کننده هدف قرار می گیرد. این سیاستی با هدف تحریک اقتصاد است اما بیش از حد آن را تحریک نمی کند. ما در یک لحظه به اشتباهات درگیر خواهیم شد.
در نیمه دوم قرن نوزدهم ، مداخله بانک مرکزی با این که بانک انگلیس با فرض خود نقش وام دهنده آخرین راه حل به نفع اطمینان از بحران های بی ثبات کننده اقتصادی از نظر اقتصادی آغاز شد ، آغاز شد. مداخله در قالب خرید اعتبار بانک تجاری در آنجا متوقف شد ، بدون اینکه دستکاری نرخ بهره بیشتر یا مداخله اقتصادی باشد.
آخرین رکود واقعی در آمریکا در سال 1920-21 بود. همانطور که در گذشته همیشه انجام داده بود ، دولت آن را نادیده می گرفت به این معنا که هیچ مداخله یا محرک اقتصادی ارائه نشده است و بهبودی سریع بوده است. در پی آن رکود بود که مشکلات در قالب یک سیستم جدید بانکی فدرال به رهبری بنیامین استرانگ که محکم به تحریک پولی اعتقاد داشت ، آغاز شد. دهه بیست و یکم در دریای با گسترش اعتبار ، که منجر به رونق بازار سهام شد - یک حباب مالی. اما این چیزی بیش از یک چرخه اغراق آمیز از گسترش اعتبار بانکی نبود ، که وقتی به پایان رسید وال استریت با قیمت سهام 89 ٪ با شاخص صنعتی داو جونز اندازه گیری شد. همراه با رونق در تولید کشاورزی که از مکانیزاسیون اغراق شده است ، افسردگی ناشی از آن به ویژه در بخش بزرگ کشاورزی سخت بود و قیمت های کشاورزی را در سراسر جهان تا جنگ جهانی دوم تضعیف می کرد.
این واقعیتی است که توسط تورمیستها نادیده گرفته شده است که رئیس جمهور اول هربرت هوور ، و سپس فرانکلین روزولت با تلاش برای متوقف کردن آن ، افسردگی را به طولانی ترین رکورد افزایش داد. آنها از قیمت ها پشتیبانی می کردند ، به این معنی که محصولات فروخته نمی شدند. و در همان آغاز ، با تصویب قانون تعرفه Smoot Hawley ، آنها نه تنها تقاضای داخلی بلکه تمام تولیدات داخلی که به مواد اولیه وارداتی و محصولات نیمه تولیدی متکی بودند ، فروپاشید.
این سیاست های فاجعه بار توسط نژاد جدیدی از اقتصاددانان که توسط کینز تجلی یافته بود ، پشتیبانی می شد ، که معتقد بود سرمایه داری ناقص است و نیاز به مداخله دولت دارد. اما تلاش های پروتئین کینزی برای تحریک اقتصاد آمریکا از افسردگی به طور مداوم شکست خورد. در اواخر سال 1940 ، یازده سال پس از تصادف وال استریت ، بیکاری ایالات متحده هنوز 15 ٪ بود. آنچه اقتصاددانان در اردوگاه کینزی نادیده گرفته بودند ، علت واقعی سقوط وال استریت و افسردگی متعاقب آن بود که ریشه در تورم اعتباری که بیست سالگی را به خود جلب کرد ، بود. همانطور که در شکل 3 دیدیم ، این چیزی بیش از تبدیل چرخه تکرار طولانی مدت اعتبار بانکی نبود ، این زمان علاوه بر این توسط گسترش اعتبار تورمی بنیامین استرانگ به عنوان رئیس فدرال فدرال ، دامن زد. علت افسردگی شرکت خصوصی نبود بلکه مداخله دولت بود.
تا به امروز هنوز با تأسیس اشتباه خوانده می شود ، و دانشگاه ها کینزیسم را به محرومیت اقتصاد کلاسیک و عقل سلیم سوق می دهند. علاوه بر این ، آماری که به یک دین برای سیاستگذاران تبدیل شده است و هر کس دیگری توسط منافع دولت فاسد می شود. بلافاصله پس از فهرست بندی دستمزدها و حقوق بازنشستگی در سال 1980 ، آمارشناسان دولت در دفتر آمار کار شروع به کار در مورد چگونگی کاهش تأثیر بر قیمت مصرف کننده کردند. یک تخمین مستقل از تورم مصرف کننده ایالات متحده اخیراً بیش از 15 ٪ ، هنگامی که نرخ رسمی 8 ٪ بود ، بسیار خوب است. [من]
اصرار دولت مبنی بر اینکه هدف از تورم 2 ٪ برای قیمت مصرف کننده ، تقاضا را تحریک می کند ، هنگامی که انتقال ثروت متحمل شده توسط پس انداز ، کم هزینه و بازنشستگان از جبران تورم خود به دست BLS محروم می شوند. فایده ای برای دولت ، بانک ها و وام گیرندگان مورد علاقه آنها از این انتقال ثروت است.
مشکلی که اکنون در این محیط پول فیات با آن روبرو هستیم نه تنها این است که سیاست پولی با علاقه شخصی دولت فاسد شده است ، بلکه به نظر نمی رسد که هیچ کس مسئول آن پول و اعتبار را درک کند. از نظر فنی ، آنها ممکن است بسیار واجد شرایط باشند. اما اکنون بیش از پنجاه سال است که پول از سیستم پولی به حالت تعلیق درآمده است. نه تنها سیاستگذاران شاخص هایی مانند پارادوکس گیبسون را نادیده گرفته اند. آنها نه تنها آمار خود را باور دارند. و آنها نه تنها فکر می کنند که پرداختن به ارز چیز خوبی است ، بلکه می دانیم که کمیته های سیاست پولی ما را به این باور می رساند که پول هیچ ارتباطی با افزایش قیمت ندارد.
همه اینها با ارائه تورم به عنوان افزایش قیمت تسهیل می شود ، در حالی که در واقع در حال کاهش قدرت خرید است. شکل 4 نشان می دهد که چگونه باید قدرت خرید ارز را بخوانید.
فقط اکنون ، به نظر می رسد ، ما می دانیم که تورم قیمت ها گذرا نیست. با اشاره به شکل 1 ، اندازه گیری عرضه پول M3 تقریباً سه برابر شده است از زمان عدم موفقیت لمان ، بنابراین تعداد زیادی سوخت وجود دارد که قدرت خرید کمتری برای دلار وجود دارد. و همانطور که در بالا مورد بحث قرار گرفت ، این فقط مقادیر ارز و اعتباری نیست که باید تماشا کنیم ، بلکه تغییر در رفتار مصرف کننده و اینکه آیا مصرف کنندگان تمایل دارند نقدینگی ارز را به نفع کالاها دفع کنند.
نشانه ها این است که احتمالاً این اتفاق می افتد ، با تحریم ها علیه روسیه و تهدیدی که آنها دوران جدید ارز را به وجود می آورند و وضعیت جهانی دلار را تضعیف می کند. در ماه های آینده با هشدار به قیمت های بالاتر ، شکی نیست که افزایش سطح انباشت مصرف کننده وجود دارد ، که این روش دیگر ، دفع نقدینگی شخصی قبل از خرید کمتر است.
تاکنون مراحل تکامل ارز تا پایان توافقنامه برتون وودز در سال 1971 مشخص شده است. آغاز دوره نفتی در سال 1973 منجر به مرحله دوم یعنی مالی سازی اقتصاد جهانی شد. و سرانجام ، از این پس بازگشت به یک استاندارد کالایی ناشی از تحریم ها علیه روسیه ، قیمت های موجود در ارزهای اتحاد غربی را بالاتر می برد ، این بدان معنی است که قدرت خرید آنها دوباره در حال کاهش است.
فاکس بیش از روسیه
با توجه به تکامل پول و اعتبار، این ما را با رویدادهای جاری به روز می کند. قبل از حمله روسیه به اوکراین و تحریمهای ائتلاف غربی علیه روسیه، ما شاهد افزایش شدید قیمتها بودیم که ناشی از گسترش ارز و اعتبار در سالهای اخیر بود. برنامه ریزان پولی مشکلات زنجیره تامین و جابجایی کووید را مقصر می دانند، که هر دوی آنها معتقد بودند به مرور زمان خود را اصلاح می کنند. اما میزان این افزایش قیمت ها پیش از این از حد انتظار آنها فراتر رفته بود و تحریم ها علیه روسیه اوضاع را بدتر کرده است.
در حالی که آمریکا ممکن است احساس راحتی کند که امنیت منابع انرژی آن تحت تأثیر قرار نگرفته است، این در مورد اروپا صدق نمی کند. در سالهای اخیر اروپا تولید سوخت فسیلی خود را تعطیل کرده است و اشتیاق آلمان برای سبز شدن حتی به از کار انداختن نیروگاههای هستهای نیز کشیده شده است. به نظر می رسد که عاری از فسیل تنها در داخل مرزهای ملی است و وابستگی به نفت، گاز و زغال سنگ وارداتی را افزایش می دهد. در مورد اروپا، بزرگترین منبع این واردات تا کنون روسیه است.
روسیه از سوی بانک مرکزی روسیه پاسخ داده و اعلام کرده است که آماده است طلا را از موسسات اعتباری داخلی، ابتدا با قیمت ثابت یا 5000 روبل در هر گرم بخرد، و سپس زمانی که روبل به طور غیرمنتظره ای با قیمتی که مورد توافق قرار می گیرد تقویت شود.-مبنای موردسیگنال واضح است: بانک مرکزی روسیه درک می کند که طلا نقش مهمی در ثبات قیمت دارد. در همان زمان، کرملین اعلام کرد که در ازای پرداخت به روبل، تنها به کشورهای غیردوست (یعنی تحریمکنندهها) نفت و گاز خواهد فروخت.
اعلامیه اخیر عمدتاً کشورهای اتحادیه اروپا را هدف قرار داده بود و به منزله پیشنهادی با قیمتهای معقول به روبل یا پیشنهاد آنها برای عرضه به یورو یا دلار از جاهای دیگر است. در حالی که قیمت نفت افزایش یافت و از آن زمان به بعد یک سوم عقب نشینی کرد، قیمت گاز طبیعی همچنان به بالاترین حد خود نزدیک است. با وجود ظهور نیمکره شمالی از بهار، به نظر می رسد هزینه انرژی همچنان در حال افزایش است. تأثیر آن بر اقتصادهای منطقه یورو فاجعه بار نیست.
در حالی که روبل اکنون پس از اعلام تحریم ها ، تمام پاییز را بازیابی کرده است ، یورو در حال تبدیل شدن به یک فاجعه است. بانک مرکزی اروپا هنوز هم نرخ سپرده منفی و ضررهای عظیم در سبد اوراق قرضه گسترده خود را از افزایش سریع بازده دارد. بانکهای مرکزی ملی ، که سهامداران آن هستند نیز ضرر و زیان دارند که تقریباً در همه موارد از سهام خود خارج می شود (سهام ترازنامه به عنوان تفاوت بین دارایی های بانک و بدهی های آن تعریف می شود - تفاوت که همیشه باید مثبت باشد). علاوه بر این ، این بانک های مرکزی به عنوان سهامداران NCB ، بازپرداخت کل سیستم یورو را به یک رویداد پیچیده تبدیل می کنند ، که احتمالاً ایمان به سیستم یورو را زیر سوال می برد.
به نظر می رسد که این کافی نیست ، بانک های تجاری بزرگ بسیار اهرم هستند و به طور متوسط بیش از 20 بار با Agricole اعتبار حدود 30 بار. کل سیستم با بدهی های بد و مشکوک روبرو شده است که بسیاری از آنها در سیستم حل و فصل مرزی Target2 پنهان شده اند. ما نمی توانیم هیچ آمار بانکی را باور کنیم. بر خلاف ایالات متحده ، بانکهای منطقه یورو از بازارهای repo به عنوان منبع نقدینگی با هزینه صفر استفاده کرده اند و اندازه بازار را به بیش از 10 تریلیون یورو هدایت می کنند. اندازه کامل این بازار ، به علاوه اعتماد به سرمایه گذاری اوراق بهادار برای بخش قابل توجهی از دارایی های بانکی تجاری به معنای افزایش نرخ بهره به خطرات مثبت در خطرات بی ثبات در کل سیستم است.
بانک مرکزی اروپا برای جلوگیری از افزایش آنها بر روی نرخ بهره نشسته است و آماده خرید اوراق قرضه دولتی بیشتر اعضای است تا بازده را حتی بیشتر کند. اما حتی آلمان ، که محافظه کارترین کشورهای عضو است ، با فشارهای عظیم قیمت روبرو است و قیمت تولید کننده محصولات صنعتی به طور رسمی 25. 9 ٪ در سال تا مارس ، 68 ٪ برای انرژی و 21 ٪ برای کالاهای متوسط افزایش می یابد.
شکی نیست که بازارها فشار بیشتری را برای افزایش قابل توجه در بازده اوراق بهادار یورو اعمال می کنند ، که توسط سیاست های تحریم ایالات متحده علیه روسیه به طور قابل توجهی بدتر شده است. به عنوان وارد کننده کالاها و مواد اولیه ژاپن نیز به همین ترتیب مبتلا است. هر دو ارز در شکل 5 نشان داده شده است.
به نظر می رسد ین با شتاب فروپاشی آن در هفته های اخیر ، فوری ترین خطر را دارد ، اما از آنجا که بانک ژاپن و بانک مرکزی اروپا همچنان در برابر افزایش بازده اوراق قرضه مقاومت می کنند ، ارزهای آنها حتی بیشتر رنج می برند. بانک ژاپن از سال 2000 به تسکین کمی مبتلا شده است و مقادیر قابل توجهی از اوراق قرضه دولت و شرکت ها و حتی سهام در ETF را جمع کرده است. در حال حاضر ، BOJ به دلیل کاهش قیمت اوراق قرضه در سهام منفی است. برای جلوگیری از وخیم تر شدن ترازنامه آن ، خطی در شن و ماسه ترسیم کرده است: بازده روی JGB 10 ساله مجاز به افزایش بالاتر از 0. 25 ٪ نخواهد بود. با افزایش قیمت کالاها و انرژی ، به نظر می رسد که فقط قبل از اینکه BOJ مجبور شود جای خود را به دست آورد ، یک بحران بانکی در بخش بانکی تجاری بسیار اهرمی خود ایجاد می کند که مانند منطقه یورو دارای دارایی به نسبت سهام بیش از 20 بار است.
بنابراین به نظر می رسد که ترتیب نوظهور وقایع با توجه به بحران ارزی ، سقوط ین است که به ترتیب کوتاه توسط یورو دنبال می شود. شوک سیستم بانکی ایالات متحده باید آشکار باشد. اینکه بانکهای ایالات متحده نسبت به همتایان سیستم ژاپنی و یورو به طور قابل توجهی کمتری دارند ، آنها را از آلودگی ریسک جهانی جهانی نجات نمی دهند.
علاوه بر این ، با داشتن دارایی های بزرگ خود از خزانه داری و بدهی آژانس ، برنامه های فعلی برای اجرای آنها به سادگی فدرال رزرو را در معرض ضررها قرار می دهد ، که تقریباً مطمئناً نیاز به بازپرداخت آن خواهد داشت. بازده اوراق بهادار 10 ساله خزانه داری ایالات متحده در حال افزایش است و با توجه به عواقب تحریم ها بر قیمت جهانی کالاها ، بسیار بیشتر خواهد بود.
پایان رژیم مالی برای ارزها
از بیگ بنگ لندن در اواسط دهه هشتاد ، ارزهای اصلی ، به ویژه دلار آمریکا و استرلینگ به طور فزاینده ای مالی شدند. این اتفاق در زمانی رخ داد که تولید کالاهای مصرفی به آسیا ، به ویژه چین مهاجرت کرد. کل تمرکز وام بانکی و وثیقه وام به سمت دارایی های مالی و دور از تولید حرکت کرد. و با کاهش نرخ بهره ، به طور کلی این دارایی ها از نظر ارزش بهبود یافته و امنیت بیشتری را برای وام دهندگان و تقویت روند ارائه می دهند.
این در حال حاضر در حال تغییر است، با افزایش قابل توجهی نرخ بهره، ترکیدن حباب مالی که برای چندین دهه متورم شده است. در حالی که بازده اوراق قرضه شروع به افزایش کرده است، راه بیشتری برای آن وجود دارد که نه تنها موقعیت وثیقه، بلکه منابع مالی دولت را نیز تضعیف می کند. و افزایش بیشتر در بازده اوراق قرضه، بازارهای سهام را به بازارهای نزولی تبدیل خواهد کرد که به طور بالقوه با عملکرد شاخص صنعتی داو جونز در سال های 1929-1932 رقابت می کند.
در این صورت، سقوطی که در حال حاضر در ین و یورو در جریان است، شروع به تضعیف دلار خواهد کرد، نه در مبادلات خارجی، بلکه از نظر قدرت خرید آن. میتوانیم کاملاً مطمئن باشیم که دستور فدرال رزرو به حمایت از قیمت داراییها بر تثبیت ارز ترجیح میدهد، تا زمانی که خیلی دیر نشده باشد.
به نظر می رسد چین و روسیه با افزایش اهمیت کالاها، عمدا خود را از سرنوشت ارزهای خود منزوی می کنند. قابل توجه بود که چگونه چین شروع به انباشت تهاجمی کالاها، از جمله ذخایر غلات، تقریباً بلافاصله پس از اینکه فدرال رزرو نرخ وجوه خود را به صفر رساند و QE را به 120 میلیارد دلار در ماه مارس 2020 تنظیم کرد، شروع کرد. به طور کامل از پیامدهای تورمی سیاست پولی ایالات متحده آگاه است. امروزه چین بیش از نیمی از ذخایر ذرت، برنج، گندم و سویا را در جهان ذخیره کرده است و مواد غذایی اولیه را برای 20 درصد از جمعیت جهان تامین می کند. به عنوان یک تحول بعدی، جنگ در اوکراین تضمین کرد که عرضه جهانی غلات در سال جاری کوتاه خواهد بود و تحریمها علیه روسیه عملاً صادرات او را از کشورهای غیردوست قطع کرده است. همراه با کمبود کود به دلایل مشابه، نه تنها بازده محصولات در جهان کمتر از سال گذشته خواهد شد، بلکه قیمت غلات مطمئناً در برابر کشورهای فقیرتر افزایش می یابد.
روسیه با تاکید بر استفاده از روبل برای پرداخت، عمدتاً توسط اتحادیه اروپا، عملاً روبل را به قیمت انرژی گره زده است. دو بازار بزرگ دیگر روسیه چین و هند هستند که او به ترتیب یوان و روپیه از آنها می پذیرد. با کنار گذاشتن فروش به هند، روسیه نه تنها روبل را کالایی می کند، بلکه بزرگترین شریک تجاری او نه تنها برای انرژی، بلکه برای سایر کالاهای صادراتی اش چین است. چین نیز سیاست های پولی مشابهی را دنبال می کند.
دلایل خوبی برای آن وجود دارد. ائتلاف غربی در حال تضعیف ارزهای خود است، در این مورد تردیدی وجود ندارد. ارزش دارایی های مالی با افزایش نرخ بهره سقوط خواهد کرد. در مقابل، نه تنها مازاد تجاری روسیه در حال افزایش است، بلکه بانک مرکزی شروع به کاهش نرخ بهره و کنترل مبادلات کرده است و به آزادسازی اقتصاد خود در پس زمینه ارز قوی ادامه خواهد داد. عصر ارز پشتوانه کالا در حال فرا رسیدن است تا جایگزین ارزهای مالی شده شود.
و در آخر باید به شکل 2 قیمت نفت بر حسب گلدگرم اشاره کرد. پیوند به قیمت کالاها طلا است. زمان آن فرا رسیده است که دارایی های مالی را به خاطر بازده سرمایه گذاری فرضی خود رها کنیم و در ارزهای کالایی جدید سهمی داشته باشیم. طلا پیوند است. کسب و کارهای مختلف، نه فقط شرکتهای معدنی که مازاد نقدی انباشته میکنند، بهتر است این سوال را مطرح کنند که آیا باید سپردههای خود را در بانکها حفظ کنند، یا در عوض، از داشتن مقداری شمش طلا که مستقل از سیستم بانکی نگهداری میشوند، حمایت کنند.
نظرات و نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده(های) است و منعکس کننده نظرات Goldmoney نیست، مگر اینکه به صراحت بیان شده باشد. این مقاله فقط برای مقاصد اطلاعات عمومی است و گلدمانی یا نویسنده(های) مشاوره حقوقی، مالی، مالیاتی، سرمایه گذاری یا حسابداری را به شما ارائه نمی دهد. شما نباید بدون مشورت حرفه ای مستقل اقدام کنید یا به اطلاعات مندرج در مقاله اعتماد کنید. برای اطمینان از قابل اعتماد بودن اطلاعات موجود در مقاله دقت شده است. با این حال، Goldmoney نشان نمیدهد که دقیق، کامل، بهروز است و/یا باید به عنوان نشانهای از نتایج آتی در نظر گرفته شود و نباید به آن اعتماد کرد. گلدمانی هیچ مسئولیتی در قبال ادعا، ضرر، خسارت یا ناراحتی ناشی از هرگونه اطلاعات یا نظر مندرج در این مقاله نخواهد داشت و هرگونه اقدامی که در نتیجه نظرات و اطلاعات مندرج در این مقاله انجام شود به عهده شماست..